پارت جدیددد لایک و نشر و کامنت فراموش نشهه
درحال وارد شدن به سیستم بودم..کار آسونی بود..یکم زیادی آسون.. اینجا چه خبره؟ یه مافیا به این بزرگی نباید به این راحتی واردش شد...اه البته شاید من خیلی خِبره شدم؟ههه...
داشتم به خودم مینازیدم که یک اعلان قرمز رو صفحه ام امد{اکانت شما هک شده است،لطفا هرچه سریع تر ویروس را پاک کنید}
:نه..نه...داری باهام شوخی میکنی؟؟
نونا خواهر کوچیک ترم با سرعت وارد شد《چیشده؟باز کد رو فراموش کردی یا تکلیف دانشگاه دیر کردی؟》
با لرز بهش نگاه کردم:ا.اون..اون عو*ضی هکم کرده...
رنگ از رخسار نونا پرید و با عجله کنارم نشست...سعی کردم لپ تاپ خاموش کنم ولی فایده نداشت،نونا سعی کرد منو دلداری بده《خ.خب..انقدر ها هم بد نیست...شاید..شاید قصد نداشته باشه پیدات کنه...اصلا اطلاعات مفیدی هم نداشتی داخلش》
:۹ تا ایمیل دارم.ادرس خونه و دانشگاه،تموم پیامام...
با استرس به لپ تاپ نگاه کردم...:فقط امیدوارم اینکار برای ترسوندم باشه نه بیشتر....
___
به هکر هام که درحال انجام کار بودن نگاه کردم"کارو تموم کردید؟"
منشی سری تکان داد《بله رئیس》
لبخندی از سر رضایت زدم"خوبه،وقتب آدرسش رو پیدا کردی به افراد بگو آماده بشن"
منشی گفت《بگم بیبیارنش اینجا؟》
"نه..خودم شخصا میرم دیدنش"
زن سری تکان داد و رفت....بهتره اماده باشی...چون دارم میام بخورمت خرگوش کوچولو~
#پارت_هشتم
#My_little_hacker
داشتم به خودم مینازیدم که یک اعلان قرمز رو صفحه ام امد{اکانت شما هک شده است،لطفا هرچه سریع تر ویروس را پاک کنید}
:نه..نه...داری باهام شوخی میکنی؟؟
نونا خواهر کوچیک ترم با سرعت وارد شد《چیشده؟باز کد رو فراموش کردی یا تکلیف دانشگاه دیر کردی؟》
با لرز بهش نگاه کردم:ا.اون..اون عو*ضی هکم کرده...
رنگ از رخسار نونا پرید و با عجله کنارم نشست...سعی کردم لپ تاپ خاموش کنم ولی فایده نداشت،نونا سعی کرد منو دلداری بده《خ.خب..انقدر ها هم بد نیست...شاید..شاید قصد نداشته باشه پیدات کنه...اصلا اطلاعات مفیدی هم نداشتی داخلش》
:۹ تا ایمیل دارم.ادرس خونه و دانشگاه،تموم پیامام...
با استرس به لپ تاپ نگاه کردم...:فقط امیدوارم اینکار برای ترسوندم باشه نه بیشتر....
___
به هکر هام که درحال انجام کار بودن نگاه کردم"کارو تموم کردید؟"
منشی سری تکان داد《بله رئیس》
لبخندی از سر رضایت زدم"خوبه،وقتب آدرسش رو پیدا کردی به افراد بگو آماده بشن"
منشی گفت《بگم بیبیارنش اینجا؟》
"نه..خودم شخصا میرم دیدنش"
زن سری تکان داد و رفت....بهتره اماده باشی...چون دارم میام بخورمت خرگوش کوچولو~
#پارت_هشتم
#My_little_hacker
- ۱۵.۷k
- ۳۱ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط